علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن مزین ، مکنّی به ابوالحسین . از عرفای اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری بود. صاحب نفحات الانس بنقل از کتاب خواجه عبداﷲ انصاری گوید که : «ابوالحسین مزین » دو تن بوده اند یکی کبیر ودیگری صغیر و گویا با هم پسرخاله بودند.مولد و منشاء ابوالحسین مزین کبیر در بغداد بود و با جنید و سهل صحبت داشت ، اما ابوالحسین مزین صغیر درمکه مجاور بود. وفات علی بن محمد کبیر در سال 327 یا328 هَ . ق . اتفاق افتاد و در بغداد دفن گردید. اماعلی بن محمد صغیر در مکه درگذشت و در همانجا دفن شد.در نامه ٔ دانشوران بسیاری از سخنان و کرامات این دوذکر شده است . رجوع به نامه ٔ دانشوران ج 3 ص 90 شود.
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۶ ثانیه
حامد علی میرزا. [ م ِ ع َ] (اِخ ) پسر واجد علی شاه ، پادشاه اخیر لکهنو (هندوستان ). وی در سنه ٔ 1856 م . مجبوراً در معیت جده ٔ خویش بانو دواکر که ...
حاجی علی پاشا. [ ع َ ] (اِخ ) وی از وزرای سلطان احمدخان ثانی و او به مرتبه ٔ صدارت رسیده . مولد او مرزیفون است و در ابتدا وی از بستگان مصط...
ده علی حسینا. [ دِه ْ ع َ ح ُ س َ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در چهارهزارگزی جنوب باختری ده دوست محمد با 125 تن ...
علی طغاتیموری .[ ع َ ی ِ طُ ت َ ] (اِخ ) (سلطان ...) ابن پیرک پادشاه .وی آخرین پادشاه طغاتیموری بود که بر جرجان حکومت میکردند. پدرش پیرک پ...
علی ذوالقدرلو. [ ع َ ی ِ ذُل ْ ق َ ] (اِخ ) (علی بیک ...). حاکم شیراز. رجوع به علی بیک ذوالقدرلو شود.
علی گلپایگانی . [ع َ ی ِ گ ُ ی ِ ] (اِخ ) (علیخان ...) ابن ذوالفقار گلپایگانی (جرباذقانی ). رجوع به علیخان جرباذقانی شود.
علی مازندرانی . [ ع َ ی ِ زَ دَ ] (اِخ ) (ملا...). مشهور به جاوید. و چون نسب خود را به بلال حبشی میرساند، به «حبش » نیز شهرت دارد. وی در ماز...
علی مازندرانی . [ ع َ ی ِ زَ دَ ] (اِخ ) ابن جمشید نوری مازندرانی اصفهانی شیعی . رجوع به علی نوری شود.
علی مازندرانی . [ ع َ ی ِ زَ دَ ] (اِخ ) ابن علی استرابادی مازندرانی . ملقب به عمادالدین . رجوع به علی استرابادی شود.
علی مازندرانی . [ ع َ ی ِ زَ دَ ] (اِخ ) ابن فاضل مازندرانی . ملقب به زین الدین . وی در حدود سال 699 هَ . ق . در قید حیات بود. او راست : 1- ال...