اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

علی

نویسه گردانی: ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن یوسف بن مسعود قیسی قرطبی شاعر، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن خروف و ملقّب به نظام الدین . وی از اهالی قرطبه و از شعرای اندلس بود که به مشرق رفت و در حلب ساکن گشت و با قاضی آنجا (ابن شداد) مربوط شد. و در سال 604 هَ . ق . در حلب درگذشت . (از الاعلام زرکلی بنقل از وفیات الاعیان ج 2ص 358، زادالمسافر ص 20، نفح الطیب ج 2 ص 656، المغرب فی حلی المغرب ج 1 ص 136، التکمله ٔ ابن ابار ص 678). و نیز رجوع به ابن خروف (ضیاءالدین ابوالحسن ...) شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۱ مورد، زمان جستجو: ۲.۲۷ ثانیه
علی مصری . [ ع َ ی ِ م ِ ] (اِخ ) ابن منجب بن سلیمان صیرفی مصری . مکنی به ابوالقاسم . رجوع به علی صیرفی شود.
علی مصری . [ ع َ ی ِ م ِ ] (اِخ ) ابن مؤمل بن علی بن غسان مصری . مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن غسان . نویسنده و شاعر بود (435 - 515 هَ ....
علی مصری . [ ع َ ی ِ م ِ ] (اِخ ) (قاضی ...) ابن نعمان بن محمدبن منصور مغربی مصری . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی مغربی شود.
علی مصری . [ ع َ ی ِ م ِ ] (اِخ ) ابن یحیی زیادی مصری شافعی . ملقب به نورالدین . رجوع به علی زیادی شود.
علی مصری . [ ع َ ی ِ م ِ ] (اِخ ) ابن یعقوب بن جبریل بن عبدالمحسن بکری مصری شافعی . ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی ب...
علی مصری . [ ع َ ی ِ م ِ ] (اِخ ) ابن یوسف بن احمد مصری مکی یمنی شافعی . مشهور به غزولی . رجوع به علی غزولی شود.
علی مصری . [ ع َ ی ِ م ِ ] (اِخ ) (دکتر علی ...) عنانی . رجوع به علی عنانی شود.
علی مصری . [ ع َ ی ِ م ِ ] (اِخ ) علی عمر. رجوع به علی عمر شود.
علی محمود. [ ع َ م َ ] (اِخ ) طه . رجوع به علی طه شود.
علی محفوظ. [ ع َم َ ] (اِخ ) از دانشگاه ازهر فارغ التحصیل شد و در دانشکده ٔ اصول الدین در دانشگاه ازهر به سمت استادی وعظو ارشاد منصوب گشت و ا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.