علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن موسی بن جعفربن محمدبن احمدبن طاووس علوی فاطمی ، حسینی حلی ، مشهور به ابن طاووس ومکنّی به ابوالقاسم یا ابوالحسن یا ابوموسی و ملقّب به رضی الدین . (589 - 664 هَ . ق .) رجوع به ابن طاوس و مآخذ ذیل شود: معجم المؤلفین ج 7 ص 248. روضات الجنات خوانساری ص 392. فوائدالرضویة عباس قمی ج 1 ص 330. تذکرةالمتبحرین ص 490. هدیةالعارفین بغدادی ج 1 ص 710. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 166 و سایر صفحات . ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 76 و سایر صفحات و ج 2 ص 16 و سایر صفحات . ریحانةالادب ج 6 ص 60. مصنفی علم الرجال ص 297.
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۳.۵۸ ثانیه
عالی انور. [ اَن ْ وَ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ بابادی هفت لنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 74).
عالی قاپو. (اِخ ) نام قصری است از قصور صفویه واقع در میدان شاه اصفهان . و دارای بنای عالی و مرتفع و تاریخی است که همه ساله مسافران و س...
عالی مقدار. [ م ِ ] (ص مرکب ) بزرگوار. از القاب احترام است که در اول نامه و پاکتها نویسند. (ناظم الاطباء).
الی الابد. [ اِ لَل ْ اَ ب َ ] (ع ق مرکب ) پیوسته . همیشه . دائماً. تا روزگار هست . و رجوع به دزی ج 1 شود.
الی الحال . [ اِ لَل ْ ] (ع ق مرکب ) تاکنون . تا حال . الی الاَّن . هنوز. و رجوع به الی الاَّن شود.
برام عالی . [ ب َ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ عالی و جمالی هفت لنگ (بختیاری ). (جغرافیای سیاسی کیهان ص 75).
حسین آلی . [ ح ُ س َ ن ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ چلبی آدرنوی حنفی متخلص به آلی . درگذشته ٔ 1050 هَ . ق . یک تاریخ عمومی به ترکی نگاشته و دیوان...
حکمت آلی . [ ح ِ م َ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) منطق . میزان . علم المیزان . رجوع به حکمت شود.
داعی الی ا. [ اِلَل ْ لاه ] (اِخ ) الامام الناصر للحق حسن بن علی بن الحسین بن زیدبن عمربن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام ...
داعی الی ا. [ اِ لَل ْ لاه ] (اِخ ) شاه داعی ، شاعر شیرازی . رجوع به داعی (شاه ...) و داعی شیرازی شود.