اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

علی

نویسه گردانی: ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن موسی بن علی بن موسی بن محمدبن خلف انصاری سالمی اندلسی جیانی ، مشهور به ابن ارفع راس و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی انعماری شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۴۶ ثانیه
علی حزوری . [ ع َ ی ِ؟ ] (اِخ ) ابن محمد حزوری آمدی شافعی . رجوع به علی آمدی شود.
علی حرازم . [ ع َ ی ِ؟ ] (اِخ ) ابن عربی براده ٔمغربی فاسی تیجانی . صوفی و از اهل طرق بود. او راست : 1 - الارشادات الربانیة بالفتوحات الالهیة...
علی حرالی . [ ع َ ی ِ ح َ ل ْ لی ] (اِخ ) ابن احمدبن حسن بن ابراهیم تجیبی اندلسی مالکی ، مشهور به حرالی (منسوب به حرالة از اعمال مرسیة). ...
علی حرانی . [ ع َ ی ِ ح َرْ را ] (اِخ ) ابن حسین بن علی بن علان بن عبدالرحمان ، مشهور به ابن حرانی و مکنّی به ابوالحسن . محدث و مورخ و اهل...
علی حرانی . [ ع َ ی ِ ح َرْ را ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن شبیب بن حمدان بن شبیب حنبلی حرانی ، ملقّب به نورالدین . ادیب بود و در طب نیز اطلا...
علی حرانی . [ ع َ ی ِ ح َرْ را ] (اِخ ) ابن عمربن احمدبن عماربن احمدبن علی بن عبدوس حرانی ، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن عبدوس . مفسر...
علی حرانی . [ ع َ ی ِ ح َرْ را ] (اِخ ) ابن عیسی حرانی . او راست : عجائب البحر، که آن را برای المقتدر تألیف کرده است . (از کشف الظنون حاجی ...
علی حاکمی . [ ع َ ی ِ ک ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ بصیر حاکمی حموی حنفی . رجوع به علی بصیر شود.
علی حاجیان . [ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مؤمن آباد، بخش درمیان شهرستان بیرجند. واقع در 41 هزارگزی باختر درمیان و 2 هزارگزی شمال راه شو...
علی حجاجی . [ ع َ ی ِ ح َج ْ جا ] (اِخ ) ابن عبدالحق حجاجی مالکی قوصی . رجوع به علی قوصی شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.