علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن موفق عابد، مکنّی به ابوالحسن . وی از محدثان و زهاد بود و در سال 265 هَ . ق . درگذشت . در صفةالصفوة حکایات بسیاری درباره ٔ کرامات او نقل شده است . رجوع به صفوةالصفوه ٔ ابوالفرج بن جوزی ج 2 ص 218 شود.
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۷۷ ثانیه
علی .[ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲبن علی بن زکریا زبحی جرجانی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی زبحی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲ افزری . رجوع به علی افزری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲ بهرمسی محلی شافعی ، ملقّب به نورالدین و مکنّی به ابومحمد. رجوع به علی محلی شود.
علی .[ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲ حموی ، مشهور به ابن ملیک . از شعرای عرب . رجوع به علاءالدین بن ملیک شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲ طبیب . متوفی در سال 815 هَ . ق . او راست : مختصرالابزری ، در طب که شامل علم ابدان و ادیان است . (از کش...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲ فخری . رجوع به علی فخری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲ قزوینی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی قزوینی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالمحسن بن محمدبن سالم قلعی مکی حنفی . رجوع به علی قلعی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالملک بن یحیی بن ابراهیم بن یحیی کتامی ، مشهور به ابن قطان و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی کتامی ش...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالودود مربیطری ، مکنّی به ابوعیسی . رجوع به علی مربیطری شود.