علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ناصرلدین اﷲ. وی فرزند خلیفه الناصرلدین اﷲ عباسی بود. پدرش ابتدا برادر او محمدالظاهر باﷲ را ولیعهد خویش قرارداد ولی پس از چندی از او رنجیده خاطر گشت و وی را معزول ساخت و «علی » را به ولایت عهدی برگزید. اما این علی در زمان حیات پدر درگذشت لذا ولیعهدی بار دیگر به محمد تعلق گرفت . (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 332).
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۳.۸۰ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ )ابن ابی سعید عبدالرحمان بن احمدبن یونس بن عبدالاعلی صدفی یمنی مصری ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به ابن یونس (ابوالحسن ع...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی طالب بن عبدالمطلب حسینی همدانی نجفی . رجوع به علی همدانی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی طالب بن عبدمناف ۞ بن عبدالمطلب بن هاشم بن نضربن کنان بن خزیمةبن مدرک بن الیاس بن مضربن نزاربن معدبن عدنان ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی طلحه ٔ شامی ، مکنی به ابوطلحة. از روات حدیث بود. رجوع به ابوطلحة (علی بن ...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی طیب ، علی بن عبداﷲبن احمد نیشابوری ، مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن ابی الطیب .رجوع به علی نیشابوری (ابن عب...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی عاص . وی فرزند ابوالعاص و زینب بنت خدیجة (ع ) است که نزدیک به بلوغ درگذشت . (از حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 430).
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی عاص بن ربیعبن عبدالعزی بن عبدشمس بن امیه ٔ قرشی عبشمی . رجوع به علی عبشمی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی عبداﷲ هارون بن علی بن یحیی بن ابی منصور، مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن منجم . رجوع به علی بن هارون بن علی ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن أبی عزبن عبداﷲ باجسرای حنبلی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی باجسرای شود.
علی . [ ع َ] (اِخ ) ابن أبی علی بن محمدبن سالم تغلبی آمدی حنبلی شافعی ، ملقب به سیف الدین . رجوع به علی آمدی شود.