علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن نصر نصرانی ، مشهور به ابن طبیب و مکنّی به ابوالحسن . وی ادیب و نویسنده بود در سال 377 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1 - اصلاح الاخلاق ، که در حدود یکهزاروپانصد ورق است . 2 - البراعة. 3 - صحبةالسلطان ، که بیش از یکهزار ورق است . (از معجم المؤلفین بنقل از معجم الادباء یاقوت ج 15 ص 96. الفهرست ابن الندیم ج 1 ص 131. هدیةالعارفین بغدادی ج 1 ص 682).
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۳.۷۹ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن محمدبن هیصم هروی . رجوع به علی هروی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن مخلوف طرابلسی مغربی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی طرابلسی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن منجم ، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن منجم . رجوع به علی بن هارون بن علی بن ... شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن ناشربن مبارک وهرانی ، مکنّی به ابوبکر. رجوع به علی وهرانی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن وصیف بغدادی ، مشهور به ناشی اصغر. رجوع به ناشی الاصغر (علی بن عبداﷲ...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن یوسف بن محمد حوینی ، مشهور به شیخ حجاز و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی جوینی (ابن یوسف بن عبداﷲ...) شو...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن یوسف بیری حلبی ، ملقّب به علاءالدین . رجوع به علی بیری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ ازمیری ، ملقّب به حجا و مشهور به بورغانجی زاده . رجوع به علی ازمیری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ انطاکی رومی حنفی . رجوع به علی انطاکی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ باراس دوعنی حضرمی . رجوع به علی دوعنی شود.