اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

علی

نویسه گردانی: ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن هارون (ملک خان ...) ملقّب به نصرةالدین ، ابن ارسلان خان سلطان ماوراءالنهر است که سوزنی او را مدح گفته است :
تظلم کنم تا ستم باز دارد
ملک خان عادل علی بن هارون
اجل نصرةالدین که هست از بزرگی
به دانائی و داد هارون و مأمون
جگرگوشه ٔ ارسلان خان غازی
دل و پشت خاقان منصور میمون .
رجوع به دیوان سوزنی ص 296 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۵۳ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عطیةبن حسن بن محمدبن حداد هیتی حموی (شیخ علوان ...). رجوع به علوان حموی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عطیةبن مطرف بن سلمه ٔ لخمی بلنسی ، مشهور به ابن زقاق و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی لخمی و ابن زقاق شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عفیف . علی بن محمدبن ابراهیم جعفری نابلسی حنبلی ، مشهور به ابن عفیف .رجوع به علی نابلسی (ابن محمدبن ابراهیم ......
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عقیل بن محمدبن عقیل بغدادی ظفری حنبلی ، مکنّی به ابوالوفاء. رجوع به علی ظفری و ابوالوفاء (علی بن محمدبن عقیل .....
علی . [ ع َ] (اِخ ) ابن علان . علی بن حسن بن علان بن عبدالرحمان ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی بن حسن بن علان ... شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن علقمةبن عبده ٔ تمیمی ، فرزند علقمة شاعر، که بنام علقمه ٔ فحل مشهور است . رجوع به علی تمیمی شود.
علی . [ع َ ] (اِخ ) ابن علی . از محدثان بود. (منتهی الارب ).
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن علی بن احمد نجاری حنفی ، ملقّب به علاءالدین .رجوع به علی نجّاری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن علی بن جمال الدین محمدبن طی عاملی فقعانی ، مکنّی به ابوالقاسم . رجوع به علی فقعانی (ابن علی بن محمدبن طی ...)...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن علی بن حسین بن ابی الحسن موسوی عاملی جبعی بحرانی ، ملقّب به نورالدین . رجوع به علی موسوی شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.