علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ](اِخ ) ابن هبةاﷲبن اثردی مکنّی به ابوالحسن و مشهوربه ابن اثردی . وی طبیب و از اهالی بغداد بود. او راست : شرح کتاب دعوةالاطباء ابن بطلان ، که در سال 507 هَ. ق . این شرح را نگاشته است . (از معجم المؤلفین بنقل از عیون الانباء ابن ابی اصیبعة ج 1 ص 279. المخطوطات العربیه ٔ شیخو ج 3 ص 4. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 756).
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۲.۱۰ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ )ابن محمدبن ابراهیم بن عبدالرحمان بن ضحاک فزاری ، مشهور به ابن مقری یا ابن بقری و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی فز...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابراهیم بن عبداﷲبن مالک بن عباد نفزی رندی مالکی ، مشهور به ابن عباد. رجوع به علی نفزی شود.
علی . [ ع َ ](اِخ ) ابن محمدبن ابراهیم بن عبداﷲ قهندزی نیشابوری ضریر، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی قهندزی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابراهیم بن علان ، مکنّی به ابوالحسن . از محدثین امامیه زمان غیبت صغری . رجوع به علان کلینی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابراهیم بن عمربن خلیل شیحی بغدادی ؛ ملقّب به علأالدین و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی شیحی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابراهیم بخاری ضریر، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به حمیدالدین . رجوع به علی بخاری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابراهیم جعفری نابلسی حنبلی ، مشهور به ابن عفیف . رجوع به علی نابلسی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابراهیم دمشقی حنائی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی حنائی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابراهیم عادلشاهی . هشتمین تن از عادل شاهیان بیجاپور. رجوع به علی عادلشاهی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابی بکر، ملقّب به جلال الدین و مشهور به ابن عمار. وی از قضاة دولت مجاهدی یمن بود سپس به وزارت رسید. و وز...