علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ](اِخ ) ابن هبةاﷲبن اثردی مکنّی به ابوالحسن و مشهوربه ابن اثردی . وی طبیب و از اهالی بغداد بود. او راست : شرح کتاب دعوةالاطباء ابن بطلان ، که در سال 507 هَ. ق . این شرح را نگاشته است . (از معجم المؤلفین بنقل از عیون الانباء ابن ابی اصیبعة ج 1 ص 279. المخطوطات العربیه ٔ شیخو ج 3 ص 4. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 756).
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۴.۴۹ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد کریدی حنفی ، ملقب به شکری . رجوع به علی کریدی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد کوفی علوی ، مکنی به ابوالقاسم . رجوع به علی کوفی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد مجتبی انطاکی ، مکنی به ابوالقاسم . رجوع به علی انطاکی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد مصری شامی شافعی اشعری ، مشهور به ابن صدقة. رجوع به علی مصری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد معتضدبن موفق بن متوکل عباسی ، مکنی به ابومحمد و ملقب به المکتفی باﷲ. هفدهمین خلیفه ٔ عباسی . رجوع به علی عب...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد مغربی یشرطی شاذلی . رجوع به علی یشرطی شود.
علی . [ع َ ] (اِخ ) ابن احمد مقری . رجوع به علی مقری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد نجاری شعرانی شافعی . رجوع به علی شعرانی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد مهلبی لغوی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی مهلبی شود.
علی . [ع َ ] (اِخ ) ابن احمد میمندی ، مکنی به ابوالحسن . وزیر سلطان محمودبن سبکتکین . رجوع به علی میمندی شود.