علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ](اِخ ) ابن هبةاﷲبن اثردی مکنّی به ابوالحسن و مشهوربه ابن اثردی . وی طبیب و از اهالی بغداد بود. او راست : شرح کتاب دعوةالاطباء ابن بطلان ، که در سال 507 هَ. ق . این شرح را نگاشته است . (از معجم المؤلفین بنقل از عیون الانباء ابن ابی اصیبعة ج 1 ص 279. المخطوطات العربیه ٔ شیخو ج 3 ص 4. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 756).
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۴۴ ثانیه
علی . [ ع َ] (اِخ ) ابن عبداﷲ بارقی . رجوع به علی بارقی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ بدلیسی حنفی ، ملقب به حسام الدین . رجوع به علی بدلیسی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ بستی (یا سبتی ) اندلسی مالکی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی بستی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ بصیر حاکمی حموی حنفی . رجوع به علی بصیر شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ بغدادی ، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن ابی رافع. رجوع به ابن ابی رافع و به علی بغدادی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ بغدادی سویدی . رجوع به علی سویدی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ بوسنوی ، ملقّب به عالی . رجوع به علی بوسنوی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ بهائی دمشقی غزولی ، ملقّب به علاءالدین . رجوع به علی بهائی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ تونسی ، ملقّب به علأالدین و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی تونسی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ خفاجی ، ملقّب به نورالدین . رجوع به علی خفاجی شود.