علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن یوسف ، مشهور به ابن بقّال و مکنّی به ابوالحسن . وی از اهالی بغداد و مدتها با مهلبی همراه بود. شاعری قوی بشمار می رفت و در علم کلام نیز دستی توانا داشت و با اینکه دارای ثروت فراوانی بود، بخل و امساک داشت . گویند مردی متکبر بود و با هیچ یک از شعرا آمدوشد نداشت و خود را برتراز همه ٔ شاعران می دانست . وفات او در عهد شرف الدولةبن عضدالدوله روی داد. یاقوت حموی بسیاری از اشعار اورا در معجم الادباء آورده است . رجوع به معجم الادباء یاقوت چ قاهره ج 15 ص 229 و چ مارگلیوث ج 5 ص 507 شود.
واژه های همانند
۵,۷۸۱ مورد، زمان جستجو: ۱.۴۱ ثانیه
علی افزری . [ ع َ ی ِ؟ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲ افزری . طبیب و صرفی بود و در سال 815 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1 - شرح التصریف زنجانی . 2 -...
درویش علی . [ دَرْ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بهی بخش بوکان شهرستان مهاباد. واقع در 15هزارگزی جنوب خاوری بوکان و 10هزارگزی خاور راه ...
خواجه علی . [خوا / خا ج َ / ج ِ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پیران بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد. این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای م...
تاعین علی . [ ع َ ع َ ] (اِخ ) تیره ای از ایل طیبی از شعبه ٔ لیراوی از ایلات کوه گیلویه ٔ فارس . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 89).
اصحاب علی . [ اَ ب ِ ع َ ] (اِخ ) پیروان امیرالمؤمنین علی علیه السلام . رجوع به شیعه شود.
چک سبز علی . [ چ َ ک ِ س َ ع َ ](اِخ ) دهی از دهستان هویان بخش ویسیان شهرستان خرم آباد که در 34 هزارگزی جنوب باختری ماسور و 4 هزارگزی خاور ...
علی آباد زز. [ ع َ دِ زِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ززوماهرو از بخش الیگودرز شهرستان بروجردواقع در 90 هزارگزی جنوب باختری الیگودرز و 7 هزارگزی ...
علی اسنائی . [ ع َ ی ِ اَ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن هبةاﷲبن احمد اسنائی مصری شافعی ، ملقّب به نورالدین . وی فقیه بود و در سال 707 هَ . ق ....
علی احسائی . [ ع َ ی ِ اَ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن ابراهیم حسینی مشهدی احسائی ، ملقّب به جمال الدین . از علمای اوایل سلطنت شاه طهماسب ...
علی احسائی . [ ع َی ِ اَ ] (اِخ ) ابن مقرب احسائی . ادیب و شاعر متوفی در سال 111 هَ . ق . او را دیوان شعری است . (از معجم المؤلفین ، بنقل از...