علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن یوسف ، مشهور به ابن بقّال و مکنّی به ابوالحسن . وی از اهالی بغداد و مدتها با مهلبی همراه بود. شاعری قوی بشمار می رفت و در علم کلام نیز دستی توانا داشت و با اینکه دارای ثروت فراوانی بود، بخل و امساک داشت . گویند مردی متکبر بود و با هیچ یک از شعرا آمدوشد نداشت و خود را برتراز همه ٔ شاعران می دانست . وفات او در عهد شرف الدولةبن عضدالدوله روی داد. یاقوت حموی بسیاری از اشعار اورا در معجم الادباء آورده است . رجوع به معجم الادباء یاقوت چ قاهره ج 15 ص 229 و چ مارگلیوث ج 5 ص 507 شود.
واژه های همانند
۵,۷۸۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۸ ثانیه
علی منفلوطی . [ ع َ ی ِ م َ ف َ ] (اِخ ) ابوالنصر منفلوطی . نام او در هدیة العارفین بغدادی به صورت «علی بن عبداﷲ منفلوطی » آمده است . وی شاعر...
علی منشلیلی . [ ع َ ی ِ ؟ ] (اِخ ) او راست : نبذة فی بیان عدد الرسل المذکورة فی القرآن الکریم ، که در دهم شوال سال 1210 هَ . ق . از تألیف ...
علی موستاری . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) (علی فهمی بن ...) ابن شاکر موستاری . مشهور به جابی زاده . رجوع به علی جابی زاده شود.
علی موستاری . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن مصطفی موستاری سکتواری . ملقب به علاءالدین و مشهوربه علی دده و به شیخ التربة. رجوع به علی دده شود.
علی میوروقی . [ ع َی ِ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عبدالعزیز میوروقی . مکنی به ابوالحسن . از شعرا بود و در سال 475 هَ . ق . درگذشت . او را مجموعه ٔ ...
علی میرآخور. [ ع َ ی ِ خوَرْ / خُرْ ] (اِخ ) (امیر...) وی از امرای ابوالغازی سلطان حسین میرزا بود و در سال 874 هَ . ق . با وی در جنگ با میرزا ...
علی نبیتیتی . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) ابن عبدالقادر نبیتیتی مصری حنفی . ریاضیدان و ادیب و نحوی و مطلع در علم عروض بود. و مدتی عهده دار توقیت ...
علی جونفوری . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن حسام الدین بن عبدالملک جونفوری هندی ، مشهور به متقی و ملقّب به علاءالدین . رجوع به علی متقی شود.
علی بندنیجی . [ ع َ ی ِ ب َ دَ ] (اِخ ) ابن عبدالملک بن ابی الغنائم بندنیجی ، ملقّب به عمادالدین . فقیه و مورخ و ادیب و نویسنده و شاعر و لغو...
علی بوجمعوی . [ ع َ ی ِ ج َ ع َ ] (اِخ ) ابن سلیمان دمنتی بوجمعوی مغربی مالکی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی دمنتی شود.