علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن یوسف ، مشهور به ابن بقّال و مکنّی به ابوالحسن . وی از اهالی بغداد و مدتها با مهلبی همراه بود. شاعری قوی بشمار می رفت و در علم کلام نیز دستی توانا داشت و با اینکه دارای ثروت فراوانی بود، بخل و امساک داشت . گویند مردی متکبر بود و با هیچ یک از شعرا آمدوشد نداشت و خود را برتراز همه ٔ شاعران می دانست . وفات او در عهد شرف الدولةبن عضدالدوله روی داد. یاقوت حموی بسیاری از اشعار اورا در معجم الادباء آورده است . رجوع به معجم الادباء یاقوت چ قاهره ج 15 ص 229 و چ مارگلیوث ج 5 ص 507 شود.
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۳.۱۵ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن هارون بن عیسی بن هارون بغدادی شافعی ، مکنّی به ابوالخطاب . رجوع به علی بغدادی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن یوسف انصاری طلیطلی ، مشهور به ابن لونقة و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی طلیطلی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن یونس بن عبدالاعلی مصری ، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن یونس . منجم قرن چهارم هجری . رجوع به اب...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان اندلسی ، مشهور به ابن هذیل . رجوع به علی اندلسی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان تلمسانی . رجوع به علی تلمسانی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان خزاز شوشی ، مکنّی به ابوالعلاء. رجوع به علی خزاز شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان سعدی ، مشهور به ابن قطاع و مکنّی به ابوالقاسم . رجوع به ابن قطاع (ابوالقاسم علی بن جعفر...) و معجم ال...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان صانع. رجوع به علی صانع شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحیم بن حسن بن عبدالملک بن ابراهیم سلمی عباسی رقی بغدادی ، مشهور به ابن عصار و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحیم بن محمد کندی ، آل باکثیر. رجوع به علی کندی شود.