علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) رشیدالدین . وی از امرای بزرگ دربار سلطان شمس الدین التمش بود. وقتی در روز سه شنبه بیست وششم صفر سال 630 هَ . ق . سپاه سلطان شمس الدین پس از یازده ماه محاصره ٔ قلعه ٔ کوالیار واقع در هندوستان ، توانست آن را بگشاید و کوتوال آن قلعه فرار کرد، رشیدالدین علی از جانب سلطان به حکومت آن سرزمین منصوب گشت . (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 618).
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۲.۲۵ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حکم بنانی ، مکنی به ابوالحکم . محدث بود و ابوالاشهب از او روایت کند. رجوع به ابوالحکم (علی بن ...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حکم سلمی ، برادر معاویةبن حکم . رجوع به علی سلمی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حکیم ازدی ، مکنی به ابوالحسن . تابعی . رجوع به ابوالحسن (علی بن ...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حمدان ، مکنی به ابوالحسن و ملقب به سیف الدوله . رجوع به سیف الدوله و الاَّثار الباقیه ٔ بیرونی ص 133 شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حمدون بن سماک بن مسعودبن منصور جذامی ، مشهور به ابن اندلسی . رجوع به علی جذامی (ابن حمدون بن ...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حمزة، مکنی به ابوالحسن . وی ادیب بود و به دمشق رفت و ابوالفتح صالح بن اسد کاتب را در آنجا مدح کرد.علی بن عبدالسل...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حمزه ، نام او علی بن حمیدصعیدی ، مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن حمزه یا ابن صباغ است . رجوع به علی صعیدی (ابن...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حمزةبن عبداﷲبن عثمان اسدی کوفی ، مشهور به کسائی و مکنی به ابوالحسن . مقری و تجویددان و لغوی و نحوی و شاعر. رجوع ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حمزةبن علی طلحةبن علی رازی بغدادی ، مکنی به ابوالحسین و مشهور به ابن بقشلان و ملقب به علم الدین . رجوع به علی ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حمزةبن عمارةبن حمزةبن یساربن عثمان اصبهانی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی اصفهانی شود.