اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

علیرضا

نویسه گردانی: ʽLYRḌA
علیرضا. [ ع َ رِ ] (اِخ ) دهی است از بخش شیب آب شهرستان زابل . واقع در 19 هزارگزی شمال باختری سکوهه و 14 هزارگزی باختر راه شوسه ٔ زاهدان به زابل . ناحیه ای است جلگه و دارای آب و هوای گرم و معتدل و 160 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ هیرمند تأمین می شود و محصول آن غلات و لبنیات است . اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
علیرضا. [ ع َ رِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم مغنیساوی رومی حنفی ، مشهور به اولیازاده . فقیه و عالم فرایض بود و به سال 1301 هَ . ق . درگذشت . او راس...
علیرضا. [ ع َ رِ ] (اِخ ) ابن حسین بن سلیمان اسپارته ای رومی حنفی ، مشهور به وصفی . وی ادیب و از کتّاب شورای دولتی بود و در سال 1314 هَ . ...
علیرضا. [ ع َ رِ ] (اِخ ) ابن حسین اردکانی شیرازی ، مشهور به تجلی . عالم و ادیب و شاعر و منطقی بود و بسال 1085 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1 -...
علیرضا. [ ع َ رِ ] (اِخ ) ابن رئیس حسین رویدشتی اصفهانی . رجوع به علیرضا اصفهانی شود.
علیرضا. [ ع َ رِ ] (اِخ ) ابن عبدالواحد ذوقی ، متخلص به آگاه . رجوع به علیرضا آگاه شود.
علیرضا. [ ع َ رِ ] (اِخ ) ابن طالب هندی پیشاوری . حکیم بود و در نظم سخن نیز دست داشت . و در حدود سال 1290 هَ . ق . در قید حیات بود. او راست :...
علیرضا.[ ع َ رِ ] (اِخ ) ابن محمود عمری . ادیب و از اهالی موصل بود. در سال 1248 هَ . ق . متولد شد و در سال 1308 هَ . ق . در بغداد درگذشت . او را...
علیرضا. [ ع َ رِ ] (اِخ ) ابن یعقوب طرابزونی .منطقی بود. او راست : مغنی الطلاب علی ایساغوجی ، که درسال 1299 هَ . ق . از تألیف آن فراغت یافت...
ده علیرضا.[ دِه ْ ع َ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان . واقع در 11هزارگزی شمال باختری قلعه کلات مرکز...
علیرضا ذوقی . [ ع َ رِ ذَ ] (اِخ ) ابن عبدالواحد ذوقی ، متخلص به آگاه . رجوع به علیرضا آگاه شود.
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.