علی فارسی
نویسه گردانی:
ʽLY FARSY
علی فارسی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) برلاس (امیر...). وی از امرایی بود که در سال 858 هَ . ق . همراه میرزا ابوالقاسم بابر بر سمرقند مستولی شدند. و او از جانب میرزا ابوالقاسم به حکومت ولایت کاشان و جاریک برگزیده شد. و در سال 863 هَ . ق . وی به همراهی امیر سیداصیل ، ازجانب سلطان ابوسعید مأمور دستگیری میرزا علاءالدوله و پسر او میرزا ابراهیم شد که از هرات به طرف مزینان و سبزوار گریخته بودند. آنگاه مأمور تسخیر قلعه ٔ عماد گشت و بر حسب فرمان سلطان ، برج و باره ٔ این قلعه را ویران ساخت . و در سال 864 از جانب سلطان سعید به همراهی چند تن از امرای دیگر مأمور تأدیب بعضی از قبایل عرب گشت که در حدود بیاروجمند اقامت داشتند.(از حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 54 و 77 و 78 و 122).
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
علی فارسی . [ ع َ ی ِ رِ ] (اِخ ) ابن احمدبن سعیدبن حزم بن غالب بن صالح بن خلف بن سفیان بن یزید فارسی اندلسی قرطبی یزیدی . مشهور به ابن ...
علی فارسی . [ ع َ ی ِ رِ ] (اِخ ) ابن بلبان بن عبداﷲ فارسی مصری حنفی . ملقب به علاءالدین و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی مصری شود.
علی فارسی . [ ع َ ی ِ رِ ] (اِخ ) ابن بیان فارسی . مشهور به عیان . رجوع به علی عیان شود.
علی فارسی . [ ع َ ی ِ رِ ] (اِخ ) ابن عیسی بن سلیمان بن محمدبن سلیمان بن ابان نفری فارسی . مشهور به سکری و شاعرالسنة و مکنی به ابوالحسن . ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.