اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

علیین

نویسه گردانی: ʽLYYN
علیین . [ ع ِل ْ لی یی ] (ع ص ، اِ) ج ِ عِلّی ّ در حال نصب و جر. رجوع به عِلّی ّ و عِلّیون شود. || (اِخ ) طبقه ٔ بالایین بهشت . (از اقرب الموارد). جایی به آسمان هفتم که ارواح مؤمنان را بدانجا ببرند، مقابل سجین . (یادداشت دهخدا). جای کروبیین در آسمان هفتم . (یادداشت دهخدا). دیوان اعمال ملائکه و صلحاء جن و انس در آسمان هفتم . (یادداشت دهخدا) :
از پی آنکه در از خیبر برکند علی
شیر ایزد شد و بگذاشت سر ازعلیین .

فرخی .


از بهر برشدن سوی علیین
از علم بال ساز و ز طاعت پر.

ناصرخسرو.


آن بزرگی که رایت همت
بگذرانید ازاوج علیین .

مسعودسعد.


در حالت تو زاول بد همت تو عالی
وز همت تو برشد جاه تو به علیین .

سوزنی .


ز آسمان تو سر بر فلک توان افراخت
نه این فلک فلکی همعنان علیین .

سوزنی .


جای روح پاک علیین بود
جای روح هر نجس سجین بود.

مولوی .


انبیا چون جنس علیین بدند
سوی علیین به جان و دل شدند.

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
علیین . [ ع َ لی یی ] (ع ص ، اِ) ج ِ عَلی ّ درحال نصب و جر. || بلندمرتبه و رفیع و عالی . || (اِ) آسمان مکوکب . (ناظم الاطباء).
علیین . [ ] (اِخ ) نام قبیله ای است از عطیات ، از بنی عطیة، که یکی از قبایل بادیه ٔ شرق الاردن باشد. (از معجم قبائل العرب عمررضا کحالة ج 2...
این واژه تازى (اربى) است و برابر پارسى آن اینهاست: گَرُزمان Garozman (پهلوى: عرش اعلى ، والاترین جایگاه در بهشت ، اعلى علیین) و ارشیا Arshia (پهلوى: ت...
اعلی علیین . [ اَ لا ع ِل ْ لی یی ] (اِ مرکب ) بالاترین جایها به بهشت . (یادداشت بخط مؤلف ). بالاترین . برتر برترین . برین برین .
طاوس علیین . [ وو س ِ ع ِل ْ لی ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) طاوس بهشتی : پس برآمد پوستش رنگین شده که منم طاوس علیین شده .مولوی .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.