عم
نویسه گردانی:
ʽM
عم . [ ع َم م ] (اِخ ) نام بطنی است که نسب آنان را به صورتهای مختلف آورده اند. برخی گویند که آنان در عهد خلافت عمربن خطاب در بصره نزد بنی تمیم فرودآمدند، و اسلام آوردند و به همراهی مسلمانان در جنگها شرکت کردند. و بدین سبب مردم به آنان لقب «برادر» و «پسرعم » و غیره دادند و از آن پس جزئی از اعراب گردیدند و بدین لقب شهرت یافتند. و برخی گویند که «عم » لقب مالک بن حنظلة است . بعضی دیگر مینویسند که «عم » لقب مُرَّةبن مالک بن حنظلةبن مالک بن زیدمناةبن تمیم است که جدی جاهلی بود و فرزندان و قبیله ٔ او را «عَمّیّون » نامند. و آنان در عهد خلافت عمر به بصره آمدند و سپس به اهواز رفتند. و نام این جد جاهلی را ابوعبیدة به صورت «مرةبن وائل بن عمروبن مالک بن حنظلةبن فهم ، از ازد» آورده است .(از معجم قبائل العرب عمر رضا کحالة ج 2 ص 820 از الاغانی ابوالفرج اصفهانی ج 3 ص 257 و تاج العروس زبیدی ج 8 ص 410 و لسان العرب ابن منظور ج 15 ص 324 و الاشتقاق ابن درید ص 226 و الانساب مقدسی ص 113 و الانساب سمعانی ) (از تاج العروس ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 92 ازنقائض جریر والفرزدق ص 360 و المشکاة و القاموس ).
واژه های همانند
۷۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
ام درز. [ اُم ْ م ِ ؟ ] (ع اِ مرکب ) اِست . (المرصع).
ام درن . [ اُم ْ م ِ دَ رَ ] (ع اِ مرکب ) دنیا. (المرصع) (المنجد) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
ام حسن . [ اُم ْ م ِ ح َ س َ ] (اِخ ) از دختران امام زین العابدین علیه السلام بوده است . (از تاریخ گزیده چ لندن ، ص 204).
ام حلس . [ اُم ْ م ِ ح ِ ] (ع اِ مرکب ) ماده خر. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از المرصع). خر. (مهذب الاسماء). کنیه ٔ اتان . (ماده خر) است . (از لسا...
ام خثی . [ اُم ْ م ِ خ َ ] (اِخ ) دهی از بخش شادگان شهرستان خرمشهر. 1500 تن سکنه دارد. آب آن از چاه محصول آنجا غلات . (از فرهنگ جغرافیایی ...
ام خبز. [ اُم ْ م ِ خ ُ ] (اِخ ) دهی است به طائف . (منتهی الارب ).
ام ثفل . [ اُم ْ م ِ ث َ ] (ع اِ مرکب ) کفتار. (المرصع).
ام ثنی . [ اُم ْ م ِ ث ِ نا ] (ع اِ مرکب ) مادری که دو بچه آورده باشد. (از المرصع).
ام جلس . [ اُم ْ م ِ ج َ ] (ع اِ مرکب ) کفتار. (المرصع).
ام اذن . [ اُم ْ م ُ اُ ذُ ] (اِخ ) محلی است در سماوه که از آنجا سنگ آسیا می آورند. (از معجم البلدان ) (از مراصد الاطلاع ).