اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عم

نویسه گردانی: ʽM
عم . [ ع َم م ] (اِخ ) موضع و دهی است میان حلب و انطاکیه ، و عکاشةبن عبدالصمد عمی ضریر شاعر، بدانجا منسوب است . (از تاج العروس ) (از منتهی الارب ). ابن بُطلان بغدادی (متوفی در سال 444 هَ . ق . در انطاکیه ) این شهر را دیده است و آن را چنین توصیف میکند: بلده ای است ازآن روم ، بین حلب و انطاکیه . چشمه ٔ آبی دارد که از آن صید ماهی میشود و آسیایی بر آن میگردد. خوک و زنان بدکاره و خمر بسیار دارد و زنا در آنجا امر رایجی است . این بلده دارای چهار کنیسه و یک جامع است که مخفیانه در آن اذان میگویند... رجوع به تاریخ الحکماء قفطی چ لایپزیک ص 296 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
ام حمارش . [ اُم ْ م ِ ؟ ] (ع اِ مرکب ) جانوری است کوچک با پاهای بسیار. (از المرصع).
ام خذروف . [ اُم ْ م ِ خ ُ ] (ع اِ مرکب ) کفتار. (المرصع). شاید محرف ام حذرف باشد. رجوع به ام حذرف شود.
ام خرمان . [ اُم ْ م ِ خ ُ ] (اِخ ) محلی است که حاجیان کوفه و بصره در مسیر خود در آن بهم می رسند. (از المرصع). و رجوع به معجم البلدان و مر...
ام خشفین . [ اُم ْ م ِ ؟ ] (ع اِ مرکب ) داهیه . (المرصع).
ام دومان . [ اُم ْ م ِ دَ وَ ] (ع اِ مرکب ) تب . (از المرصع).
ام ذکوان . [ اُم ْ م ِ ؟ ] (ع اِ مرکب ) زمین . (از المرصع) (مهذب الاسماء).
ام رساله . [ اُم ْ م ِ رِ ل َ / ل ِ ] (ع اِ مرکب ) کرکس . (از المرصع). رخمه ۞ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). غیر منصرف است بخاطر علم و مو...
خاص و عام . [ خاص ْ ص ُ عام م ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) همه . همه ٔ افراد. بزرگ و کوچک . مقرب و غیر مقرب . محرم و غیر محرم . افراد عادی و غیر عا...
عام البلوی . [ عام ْ مُل ْ ب َ ] (ع ص مرکب ) مبتلا به همگان . گرفتاری همگانی .
عام الجحاف . [ مُل ْ ج ُ ] (اِخ ) سال هشتادم هجری بود که سیلی برخاست و خانه های مکه و رکن را فراگرفت . (کامل ابن اثیر ج 4 ص 219).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.