اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عم

نویسه گردانی: ʽM
عم . [ ع ُم م ] (ع ص ، اِ) ج ِ عَمّاء. رجوع به عَمّاء شود. || ج ِ عَمیمة. رجوع به عَمیمة شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۳۷ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۵ ثانیه
ام الرجل . [ اُم ْ مُرْ رَ ج ُ ] (ع اِ مرکب ) همسر سالخورده ٔ مرد. (از متن اللغة). زن سالدار. (ناظم الاطباء).
ام الرمح . [ اُم ْ مُرْ رُ ] (ع اِ مرکب ) لواء. (منتهی الارب ) (تاج العروس ) (ناظم الاطباء). عَلَم . (ناظم الاطباء). لوا و خرقه ای که بدان درپی...
ام الشحم . [ اُم ْ مُش ْ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جراحی بخش شادگان شهرستان خرمشهر، واقع در 53 هزارگزی خاور شادگان و 5 هزارگزی باختری ...
ام الشوء. [اُم ْ مُش ْ ش َ ] (ع اِ مرکب ) عقاب . (ناظم الاطباء).
ام الصخر. [ اُم ْ مُص ْص َ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکز دهستان ام الصخر از بخش شادگان شهرستان خرمشهر است در 15 هزارگزی شمال خاوری شادگان در کنار راه ...
ام الصخر. [ اُم ْ مُص ْ ص َ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش شادگان شهرستان خرمشهر است که در شمال و شمال خاوری شادگان واقع شده است . هوایش گ...
ام العلا. [ اُم ْ مُل ْ ع َ ] (اِخ ) دختر یوسف تاجر اندلسی . از ادیبان و شاعران وادی الحجاره از بلاد اندلس که بجمال و ادب و فصاحت مشهور بوده...
ام العلوم . [ اُم ْ مُل ْ ع ُ ] (ع اِ مرکب ) علم صرف و نحو. (ناظم الاطباء). کنیت علم صرف ، زیرا که اصل و مبداء اکثر علوم است . (آنندراج ).
ام العود. [ اُم ْ مُل ْ ] (ع اِ مرکب ) هزارخانه .شکنبه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد، ذیل عود).
ام الطعام . [ اُم ْ مُطْ طَ ] (ع اِ مرکب ) معده . || گندم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.