عم
نویسه گردانی:
ʽM
عم . [ ع َم ْ م َ ] (ع حرف جر + اسم ) مرکب از: حرف جر «عن » + اسم استفهام «ما». درباره ٔ چه ؟ از چه ؟ : عم ّ یتسألون ؟؛ درباره ٔ چه از همدیگر سؤال می کنند؟ (قرآن 1/78). || (اِخ ) نامی که در تداول عامه به سوره ٔ نباء داده شده است ، به مناسبت شروع سوره ٔ مذکور با کلمه ٔ «عم ».
- عم جزؤ ؛ جزئی از قرآن که محتوی سوره ٔ نباء یعنی سوره ٔ هفتادوهشتم است تا پایان قرآن یعنی تا پایان سوره ٔ یکصدوچهاردهم .
واژه های همانند
۷۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
ام خالد. [ اُم ْ م ِ ل ِ ](اِخ ) دختر خالدبن سعیدبن عاص بن امیه . از صحابیات بود. رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 228 شود.
ام خالد. [ اُم ْ م ِ ل ِ ] (اِخ ) نخست زن یزیدبن معاویه بود و سپس مروان بن حکم او را بزنی گرفت و گویند مروان را او کشته است . رجوع به مجمل...
ام خامس . [ اُم ْ م ِ م ِ ] (ع اِ مرکب ) زنی که پنج فرزند زاییده باشد. (از المرصع). رجوع به ام ثلاث شود.
ام حفان . [ اُم ْ م ِ ح َف ْ فا ] (ع اِ مرکب ) شتر مرغ . (از المرصع).
ام حفصة. [ اُم ْ م ِ ح َ ص َ ] (ع اِ مرکب ) ۞ ماکیان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مرغ خانگی . || کرکس . (از اقرب الموارد). ||...
ام حکیم . [ اُم ْ م ِ ح َ ] (ع اِ مرکب ) ترازو. (مهذب الاسماء).
ام حکیم . [ اُم ْ م ِ ح َ ] (اِخ ) (مخزومیه ) از صحابیات و دختر حارث بن هشام مخزومی از رؤسای قریش و زن عکرمةبن ابی جهل بوده است و پلی که ...
ام حکیم . [ اُم ْ م ِ ح َ] (اِخ ) دختر اسدبن مغیره ٔ ثقفی از زنان امام محمد باقر (ع ) بوده است . (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 70).
ام حکیم . [ اُم ْ م ِ ح َ ](اِخ ) دختر زبیربن عبدالمطلب بن هاشم و از صحابیات بود. رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 325 شود.
ام حکیم . [ اُم ْ م ِ ح َ ] (اِخ ) (ملقب به بیضا و قبةالدیباج ) دختر عبدالمطلب و عمه ٔ پیغمبر اسلام و از زنان حکیم و خردمند بنی هاشم و بکثرت ا...