عم
نویسه گردانی:
ʽM
عم . [ ع َم ْ م َ ] (ع حرف جر + اسم ) مرکب از: حرف جر «عن » + اسم استفهام «ما». درباره ٔ چه ؟ از چه ؟ : عم ّ یتسألون ؟؛ درباره ٔ چه از همدیگر سؤال می کنند؟ (قرآن 1/78). || (اِخ ) نامی که در تداول عامه به سوره ٔ نباء داده شده است ، به مناسبت شروع سوره ٔ مذکور با کلمه ٔ «عم ».
- عم جزؤ ؛ جزئی از قرآن که محتوی سوره ٔ نباء یعنی سوره ٔ هفتادوهشتم است تا پایان قرآن یعنی تا پایان سوره ٔ یکصدوچهاردهم .
واژه های همانند
۷۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
ام . [ اَ ] (پیشوند) اَن . علامت سلب است در مثال امرد و انبره بمعنی شتر بی مو، مثل این است که یکی سلب مرد و دیگری سلب بَرَگی است . (یاد...
ام . [ اَ ] (ع حرف ربط) بمعنی یای تردید. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). حرف عطف است ومعنی آن استفهام ، و استعمال آن بر دو وجه است یکی آنکه ...
ام . [ اِ ] (پیشوند) ۞ بمعنی این باشد وهذا گویند همچو امروز و امسال ۞ یعنی این روز و این سال . (از انجمن آرا) (آنندراج ) (هفت قلزم ). معاد...
ام . [ اِ / َِم ْ ] (ترکی ، پسوند) َِم . علامت تأنیث ترکی است مانند خان ، خانِم و بیگ ، بیگم . در فارسی خانم و بیگم بضم نون و گاف تلفظکنند....
ام . [ اُ / َُم ْ ] (پسوند) َُم . علامت عدد ترتیبی ، چنانکه اِم در فرانسوی مانند تروازیم ۞ و جز آن . این ادات به همه ٔ اعداد فارسی الحاق ش...
ام . [ اُم م ] (اِ) گیشدر (گیاه ). رجوع به گیشدر شود.
ام . [ اَم م ] (ع مص ) آهنگ کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). قصد کردن . (ترجمان علامه ، تهذیب عادل ) (منتهی الارب ). || زدن ام ال...
ام . [ اُم م ] (ع اِ) مادر. (ترجمان علامه ، تهذیب عادل ) (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ) (آنندراج ). والده . (اقرب الموارد). مام . ماما. مادر. نن...
ام . [ اِ ] (اِخ ) (الَ ....) جایگاه گروهی از عرب ، که بطنی از بطون غزیه بودند. (از صبح الاعشی ج 1 ص 324).
ام . [ اِ ] (اِخ ) ۞ مرکز ساووا ۞ واقع در ناحیه ٔ البرت ویل ۞ از کشور فرانسه . 1360 تن سکنه دارد.