اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عمال

نویسه گردانی: ʽMAL
عمال . [ ع ُم ْ ما ] (ع ص ، اِ) ج ِ عامِل . رجوع به عامل شود. حکام . (ناظم الاطباء). آنان که در دیوان یا دستگاهی به کاری گمارده شده اند. تحصیل داران و کسانی که مالیات و خراج دیوانی را از رعیت می ستانند. (ناظم الاطباء). کلمه ٔ عمال را که خود جمع است ، بر طبق تداول قدیم در حکم مفرد گرفته و به الف و نون علامت جمع فارسی ، جمع بسته اند. اما چون از این تداول همگان را آگاهی نبوده است ، صاحب غیاث اللغات و به تبع او صاحب آنندراج شرحی بر خطای این جمع نوشته اند که ذیلاً نقل میشود، و طبعاً این گفته استوار نیست : «... و آنچه بعضی «عمالان » نویسند خطاست ، چه صیغه ٔ جمع را باز بطور فارسی جمع کردن چه حاجت ، و این را بر لفظ «حوران » قیاس نباید کرد، چرا که عمالان در نظم ثقات واقع نشده و در نثر اعتبار نشاید» - انتهی : و ایشان را [ میر خراسان ] ملک مشرق خوانند و اندر همه خراسان عمال او باشند. (حدود العالم ). «اخسیکت » قصبه ٔ فرغانه است و مستقر امیر است و عمال . (حدود العالم ).
کشوری خالی نخواهد بود از عمال او
ور همیدون هفت کشور هفتصد کشور شود.

فرخی .


تا گیتی و تا عامل و میر است به گیتی
تو میر ملک باش و ترا میران عمال .

فرخی .


بنده به خلیفتی وی برود و به نام وی خطبه کند و یک ماهی به ری باشد تا عمال بر کار شوند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 399). از عمال بوالحسن سیدی و بوسعید غسان و عبدالرزاق مستوفی را درخواست . (تاریخ بیهقی ص 400). عمال شهر را که خوانده بود، می آیند و مالها ستده می آید و حاجب بزرگ و لشکرها به هرات رسیدند.(تاریخ بیهقی ص 531).
خداوندا مرا معزول کردی
سرانجام همه عمال عزل است
به توقیع تو ایمن بودم از عزل
ندانستم که توقیع تو هزل است .

(از ترجمان البلاغه ٔ رادویانی ).


اگر مثال باشد تا عمال بعضی را در قبض و تصرف خود گیرند. (کلیله و دمنه ).
همیشه تا فلک برشده ز روی مثل
بود چو دیوان وز هفت اختران عمال .

سوزنی .


عمال و معتمدان او در انبارهای غله باز کردند و غله ها بریختند و بر فقرا و مساکین صرف کردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 330). جریده ٔ بقایای اموال بر اعمال و عمال عرض کردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 344). سلطان مثال فرستاد و عمال خراسان را به حضرت خواند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 364). نسخجات محاسبات عمال و مؤدیان حساب دیوانی کل ولایات از بیگلربیگیان و حکام و سلاطین و... محاسبه مشخص ، و مفاصا حساب میدهند. (تذکرةالملوک چ دبیرسیاقی ص 6). مفروغ نمودن محاسبات کل عمال ممالک محروسه ، از وزراء و متصدیان و... شغل مختص مقرب الحضرت مشارالیه [ ناظر دفترخانه ٔ همایون اعلی ] است . (تذکرةالملوک ص 36). از اجناس انفاد و وزراء و عمال و کرکیراقان ، صدیک قیمت . (تذکرةالملوک ص 62). رجوع به همان کتاب ص 17، 22، 29، 30، 41، 44، 45، 46، 47، 50، 51، 52، 53، 57، 58، 61، 63، 68 و 69شود.
- عمال دیوانی ؛ در تداول قدیم ، آنان که در دیوان یا دستگاه دولت کار میکنند : کل عمال دیوانی از وزراء و مستأجران و ضابطان و متصدیان و مباشران مالیات دیوانی را به پای حساب می آورد [ داروغه ٔ دفترخانه ] که مقرب الحضرة ناظر دفترخانه تفریغ و تصحیح محاسبه ٔ ایشان نماید. (تذکرةالملوک ص 36).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
عمال . [ ع َم ْ ما ] (ع ص ) شخص پرکار و ادامه دهنده ٔ عمل و کار. (از متن اللغة).
آمال . (ع اِ) ج ِ اَمَل . امیدها. اومیدها. آرزوها.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.