عمر
نویسه گردانی:
ʽMR
عمر. [ ع َ ] (ع اِ) زندگانی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، أعمار. رجوع به عُمرو عُمُر شود. گویند که عمر غیر از بقاء است ، زیرا عمر عبارت از مدتی است که بدن بوسیله ٔ حیات قائم است و حال اینکه بقاء ضد فنا و نیستی است ؛ لذا غالباً خداوند را به بقاء توصیف کنند و وصف او به «عمر» نادر است . (از اقرب الموارد). || دین و ملت ، چنانکه گویند: لَعَمری ؛ سوگند به دینم . || گوشت میان دو دندان ، یا گوشت بن دندان . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). گوشت لثه . (از اقرب الموارد).ج ، عُمور، عُمر. رجوع به عمر شود. || گوشواره ٔ بالایین . || هر دراز میان دو سِنَّة که دانه ٔ سیر باشد. || درخت دراز. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و یک دانه ٔ آن عَمرة است . (از اقرب الموارد). || نخل السکر. خرمایی است نیکو و جید. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۵۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) بطنی است از کلاب بن ربیعةبن عامربن صعصعةبن معاویةبن بکربن هوازن منصوربن عکرمةبن خصفةبن قیس بن عَیلان از عدنانیه . (...
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) بطنی است از آل ربیعه به شام و منزل و مأوای آنان در بادیة الشام است . (از معجم قبائل العرب ).
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) بطنی است از سعدبن عمربن خُزاعةبن ربیعةبن حارثةبن عمرو مُزَیقیاء از غسان از ازد از قحطانیه . (از معجم قبائل العرب ).
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) قبیله ای است از بنی ضَیّه از عدنانیه . (از معجم قبائل العرب ).
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) عشیره ای است از آل عمر از آل کثیر یکی از قبائل حضرموت . (از معجم قبائل العرب ).
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) بطنی است از خفاجةبن عمربن عُقیل بن کعب بن ربیعةبن عامربن صعصعةبن معاویةبن بکربن هوازن بن منصوربن عکرمةبن خصفةبن قی...
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) یکی از قبایل عشیرالکبیرة است . (از معجم قبائل العرب ).
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) (متوفی به سال 7 هَ . ق .) ابن الاکوع یا عامربن سنان الاکوع بن عبداﷲبن بشیر الاسلمی . از شعرای عرب بود و او راصحبتی بو...
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) مکنی به ابوعبیدةبن جراح صحابی است که نامش عامربن عبیداﷲبن الجراح است منسوب بجد. (منتهی الارب ). رجوع به ابوعبید ج...
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن ثعلبة. بطنی است از کنانة از عدنانیة و آنان بنوعامربن ثعلبةبن حارث بن مالک بن کنانةبن خُزیمة معدبن عدنان بودند. (از ...