اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عمر

نویسه گردانی: ʽMR
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) نام فخذی است از تمیم که در نجد اقامت دارند. (از معجم قبائل العرب ج 2 ص 824).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن احمد، مکنی به ابوحفص و مشهور به ابن شیخ . وی از اهالی رأس الجبل بود (1237 - 1329 هَ .ق ). او را رسائلی در مسائل...
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن ابراهیم برمکی . رجوع به عمر برمکی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن ابراهیم عبدوی نیشابوری . رجوع به عمر عبدوی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن ابی بکر شافعی . رجوع به عمر رازی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن احمد مصری . رجوع به عمر نشائی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن تقی . مشهور به ابن خلدون . رجوع به ابن خلدون (ابومسلم عمربن ...) و عمر حضرمی (ابن احمدبن ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عبداﷲ جمل . رجوع به عمر جمل شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عبیداﷲ. ملقب به تاج الشریعة. رجوع به عمر مجوبی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عثمان . مشهور به ابن شاهین . رجوع به عمر بغدادی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن علی . مشهور به ابن خدر. رجوع به عمر هلالی شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۵۳ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.