عمر
نویسه گردانی:
ʽMR
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) (کوشک ...) از دیه های بخاراست که مدتها پیروان مقنع در آنجا بسر می بردند. رجوع به احوال و اشعار رودکی تألیف سعید نفیسی ج 1 ص 306 شود.
واژه های همانند
۵۳۰ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۱ ثانیه
عامر.[ م ِ ] (اِخ ) ابن حارثةبن الغطریف الازدی ... ملقب به ماء السماء بوده . از یمن مهاجرت کرد و در بادیة الشام سکونت گزید و پسران او را بنوم...
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن حفص ابوالیقظان ملقب به سحیم . عالم به انساب بود. او راست : اخبار تمیم و کتاب النسب الکبیر. وی به سال 190 هَ . ق...
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن حنیفةبن لجیم از بنی بکربن وائل از عدنان . جد جاهلی است . (از الاعلام زرکلی ).
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن داود از بنی طاهر. امیرعدن و از بقایای بنی طاهر بود که در یمن فرمانروایی داشتند و به سال 945 هَ . ق .بدست سلیمان پاش...
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن ذَبیان بطنی است از بکربن وائل از عدنانیه و آنان بنوعامربن ذبیان بن کنانةاند. (از معجم قبائل العرب ).
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن ذُهل بن ثعلبة، از بنی بکربن وائل از عدنان . جد جاهلی است . (از الاعلام زرکلی ).
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن ربیعةبن عامربن صعصعة از هوازن از عدنانیة. جد جاهلی است . (از الاعلام زرکلی ).
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن سعدبن مالک بن النخع از قحطان جد جاهلی است . (از الاعلام زرکلی ).
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن صالح بن عبداﷲ الزبیدی فقیه و عالم به حدیث و انساب و ایام و اشعار عرب بوده شعر هم می سرود. وی زادگاهش مدینه و س...
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن صعصعةبن معاویةبن بکر از قیس عیلان از عدنانیة. جد جاهلی است . از فرزندان او بطون بسیاری یاد کرده اند. (از الاعلام زر...