عمر
نویسه گردانی:
ʽMR
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن تقی . مشهور به ابن خلدون . رجوع به ابن خلدون (ابومسلم عمربن ...) و عمر حضرمی (ابن احمدبن ...) شود.
واژه های همانند
۵۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
عمر حنفی . [ ع ُ م َ رِ ح َ ن َ ] (اِخ ) ابن احمدبن هبةاﷲ. رجوع به ابن العدیم و عمر (ابن احمدبن هبةاﷲ...) شود.
عمر حمصی . [ ع ُ م َ رِ ح ِ ] (اِخ ) رجوع به ابوحفص (عمر...) شود.
عمر حموی . [ ع ُ م َ رِ ح َ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن علی . رجوع به عمر هلالی شود.
عمر حموی . [ ع ُ م َ رِ ح َ م َ ] (اِخ ) ابن احمد حزمی حموی . وی وقت شناس بود و او را ارجوزه ای است به نام الیواقیت فی علم المواقیت که در ...
عمر حموی . [ع ُ م َ رِ ح َ م َ ] (اِخ ) ابن علی . رجوع به ابن فارض (ابوحفص و ابوالقاسم ...) و عمر (ابن فارض ...) شود.
عمر حفصی . [ ع ُ م َ رِ ح َ ] (اِخ ) ابن ابی بکربن یحیی . رجوع به ابوحفص (عمربن ابی بکر) و عمر (ابن ابی بکربن یحیی بن ...) شود.
عمر حفصی . [ ع ُ م َ رِ ح َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن عبدالواحد حفصی هنتاتی ، مکنی به ابوحفص و ملقب به مستنصر ثانی . پنجمین تن از سلاطین حفصی د...
عمر حفصی . [ ع ُ م َ رِ ح َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن محمد هنتاتی ، مکنی به ابوحفص . جد ملوک حفصی در تونس . اصل او از هنتاته است که از بزرگترین ...
عمر حلبی . [ع ُ م َ رِ ح َ ل َ ] (اِخ ) رجوع به ابن الندیم (ابوحفص کمال الدین ...) و عمر (ابن احمدبن هبةاﷲبن ...) شود.
عمر حلبی . [ ع ُ م َ رِ ح َ ل َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم . رجوع به عمر عجمی شود.