عمر
نویسه گردانی:
ʽMR
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن تقی . مشهور به ابن خلدون . رجوع به ابن خلدون (ابومسلم عمربن ...) و عمر حضرمی (ابن احمدبن ...) شود.
واژه های همانند
۵۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۶ ثانیه
عمر عبدوی . [ ع ُ م َ رِ ع َ دَ ] (اِخ ) ابن احمدبن ابراهیم بن عبدویه بن سدوس بن علی بن عبداﷲبن عبیداﷲبن عبداﷲبن عتبةبن مسعود هذلی مسعودی ...
عمر غزنوی . [ ع ُ م َ رِ غ َ ن َ ] (اِخ )ملقب به سراج الدین . رجوع به ابوحفص (عمر...) شود.
عمر غزنوی . [ ع ُ م َ رِ غ َ ن َ ] (اِخ ) ابن اسحاق بن احمد هندی غزنوی ، مکنی به ابوحفص و ملقب به سراج الدین . وی فقیه و از بزرگان حنفیان ...
عمر غسانی . [ ع ُ م َ رِ غ َس ْ سا ] (اِخ ) ابن علی بن رسول . رجوع به عمر سولی شود.
عمر مالکی . [ ع ُم َ رِ ل ِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم دمشقی حنفی ، مشهور به مالکی . محدث ، فقیه ، قاری ، نحوی و عالم به علم فرائض در قرن سیزدهم هج...
عمر مالکی . [ ع ُ م َ رِ ل ِ ] (اِخ ) ابن محمد. رجوع به ابوالفرج (مالکی ...) شود.
عمر مجوبی . [ ع ُ م َ رِ ؟] (اِخ ) ابن احمدبن عبیداﷲ مجوبی بخاری حنفی . ملقب به تاج الشریعة. فقیه بود و در سال 672 یا 673 هَ .ق .درگذشت . او ر...
عمر قاهری . [ ع ُ م َ رِ هَِ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمد. ملقب به سراج الدین . رجوع به عمر بلبیسی شود.
عمر فزاری . [ ع ُ م َ رِ ف َ ] (اِخ ) ابن هُبَیْرةبن سعد. رجوع به ابن هبیرة (ابوالمثنی ...) و مآخذ ذیل شود: الاعلام زرکلی چ 2 ج 5 ص 230، ال...
عمر فارقی . [ ع ُ م َ رِ رِ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن مسعود فارقی ربعی ، مکنی به ابوحفص و ملقب به رشیدالدین . وی ادیب ، مفسر و اصولی بود و در ...