عمر
نویسه گردانی:
ʽMR
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن هبةاﷲبن محمدبن هبةاﷲبن احمدبن یحیی بن زهیربن هارون بن موسی بن عیسی بن محمدبن ابی جراده ٔ عقیلی حلبی حنفی ، مکنی به ابوالقاسم یا ابوحفص و ملقب به کمال الدین و مشهور به ابن عدیم .ادیب ، نویسنده ، شاعر، مورخ ، فقیه و محدث بود. در سال 586 یا 588 هَ .ق . در حلب متولد شد و در جمادی الاولی سال 660 یا 666 هَ .ق . در قاهره درگذشت . علاوه بر کتبی که در ذیل عنوان «ابن العدیم » ذکر شده کتاب بغیةالطلب فی تاریخ حلب نیز تألیف اوست . رجوع به ابن العدیم در همین لغت نامه و مآخذ ذیل شود: معجم المؤلفین ج 7 ص 275، معجم الادباء چ مصر ج 16 ص 5، النجوم الزاهرة ج 7 ص 208، المختصر من اخبار البشر ج 3 ص 224، فوات الوفیات ابن شاکر کتبی ج 2 ص 101، البدایة ابن کثیر ج 13 ص 236، مرآةالجنان یافعی ج 4 ص 158، حسن المحاضرة ج 1 ص 265، تاج التراجم ص 35، کشف الظنون ص 30 و سایر صفحات ، هدیة العارفین ج 1 ص 787، اعیان الشیعة ج 42 ص 222، الجواهر المضیئة و الاعلام زرکلی چ 2 ج 5 ص 197.
واژه های همانند
۵۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن خطاب بن نفیل قرشی عدوی ، مکنی به ابوحفص . دومین خلیفه ٔ مسلمانان . وی نخستین کسی است در اسلام که ملقب به «ا...
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن خلدون . نام وی عمربن احمد است . رجوع به عمر حضرمی (ابن احمد...) و ابن خلدون (ابومسلم ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن دحیه ٔ کلبی ، مکنی به ابوخطاب . رجوع به ابوخطاب (ابن دحیةبن ...) و عمر (ابن حسن بن علی بن ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن ذربن عبداﷲ. رجوع به ابوذر (عمربن ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ](اِخ ) ابن رضیع. رجوع به ابواحمد (عمربن ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن ریاح . نام بطنی است از هلال بن عامر، از عدنانیة. (معجم قبائل العرب ج 2 از تاریخ ابن خلدون ج 6 ص 32).
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن زین العابدین . از فرزندان امام زین العابدین (ع ). رجوع به عمر (ابن علی بن حسین بن ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن سریج . رجوع به عمر شافعی (ابن احمدبن عمر...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن سعدبن ابی وقاص زهری مدنی . از قتله ٔ حسین بن علی (ع ). رجوع به عمر مدنی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ )ابن سعد انماری . رجوع به ابوکبشة (عمربن ...) شود.