عمر
نویسه گردانی:
ʽMR
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن ایوب موصلی ، مکنی به ابواسحاق . محدث بود. رجوع به ابوحفص (عمربن ...) شود.
واژه های همانند
۵۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۲ ثانیه
عمر.[ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن فهد. رجوع به عمر هاشمی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن قاسم کوفی . رجوع به ابوزبید (عمربن ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن قیس سندل . رجوع به ابوحفص (عمربن ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن لحأبن حدیر. رجوع به عمر تیمی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن مبارک ، مولای خزاعة. شاعری قلیل الشعر است . (از الفهرست ابن الندیم ).
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابی بکر فارسکوری . ادیب قرن دهم و یازدهم هجری بود که بسال 1018 هَ .ق . درگذشت . رجوع به فارسکوری شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمد، مکنی به ابوالقاسم و ملقب به جمال الاسلام . رجوع به ابن بزری شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمدبن اسماعیل . رجوع به عمر نسفی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمدبن علی بن عدیس قضاعی . رجوع به عمر قضاعی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن محمد (احمد) بن تقی بن عبداﷲ حضرمی . رجوع به عمر حضرمی شود.