عمر
نویسه گردانی:
ʽMR
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن طوسون بن محمد سعیدبن محمدعلی . مورخ و از امرای سابق مصر بوده است . در سال 1289 هَ .ق . در اسکندریه تولد یافت و تحصیلات خویش رادر سویس تکمیل کرد. در زبان و ادبیات عربی و ترکی وفرانسه و انگلیسی دستی توانا داشت . در برخی جنبشهای انقلابی مخالف بیگانگان شرکت داشت و سرانجام بسال 1363 هَ .ق . در اسکندریه درگذشت . او تألیفات بسیاری به زبان عربی و فرانسه دارد که از آن جمله است : 1 - البعثات العلمیة فی عهد محمدعلی و عباس و سعید. 2 - خطالاستواء. 3 - ضحایا مصرفی السودان و خفایا السیاسة الانکلیزیة. 4 - تاریخ نیل (به فرانسوی ). 5 - جغرافیای مصر در عهد عرب (به فرانسوی ). (از الاعلام زرکلی ).
واژه های همانند
۵۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
عامر. [ م ِ ] (اِخ )ابن علی بن محمد الحسینی الزیدی . امیر یمانی از فضلاءو شجعان و ساکن شبام یمن بود با پسر برادر خود قاسم بن محمد قیام کرد و...
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن عَمارةبن خزیم الناعم بن عمروبن الحارث الغطفانی المری ، مکنی به ابوالهیذام . رئیس مضریه در شام و یکی از سواران ع...
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن عوف بن بکر از بنی عذرة از کلب از قحطان و جدجاهلی است و فرزندان وی را بنو المزمم گویند. (از الاعلام زرکلی چ 1). و ...
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن عوف بن کعب ، از کنانة از عدنان جد جاهلی است . (از الاعلام زرکلی ).
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن عوف بن مالک از بنی عامربن صعصعه از هوازن از عدنان جد جاهلی است . مسکن خاندان وی در نواحی بصره بود و در اواسط قرن...
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن غیلان بن سلمةبن ثقفی یکی از صحابیان است که بعد از فتح طائف اسلام آورد و به همراهی خالدبن ولید به شام رفت و ی...
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن وائله . رجوع به ابوطفیل در این لغت نامه و الاعلام زرکلی شود.
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن هِلال بن صعصعةبن عامر از قیس عیلان از عدنانیه . جد جاهلی است ، بطون رفاعه و بنوحجیر و بنوغریر از نسل وی بودند، که ...
امرء. [ اَ رَ / اِ رِ / اُ رُ ] (ع اِ) مرد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اعراب در این کلمه هم در همزه (حرف اول ) و هم د...
امرء. [ اَ رَ ] (ع اِ) گرگ نر. (ناظم الاطباء). گرگ . (منتهی الارب ).