عمر
نویسه گردانی:
ʽMR
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ )ابن عبدالعزیزبن عمربن مازة، مکنی به ابومحمد و ملقب به برهان الائمة و حسام الدین و مشهور به صدر شهید. از اکابر حنفیه ٔ خراسان در قرن ششم هجری . رجوع به صدرشهید و مآخذ ذیل شود: الاعلام زرکلی چ 2 ج 5 ص 210، الفوائد البهیة ص 149 و الجواهر المضیئة ج 1 ص 391.
واژه های همانند
۵۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن منبه سدوسی . رجوع به ابوالمنبه (عمربن ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن موسی بن جعفر الصادق (ع ). از فرزندان امام هفتم است و برخی نام او رامحمد دانسته اند. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ...
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن موسی بن عبیداﷲبن معمر. مشهور به ابن معمر.از فرماندهان شجاع قرن اول هجری . وی به کمک ابن اشعث بر عبدالملک بن ...
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن نبیل . رجوع به ابوحفص (عمربن ...) شود.
عمر.[ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن نجیم . رجوع به عمر مصری شود.
عمر. [ ع ُ م َ ](اِخ ) ابن واصل . رجوع به ابویزید (عمربن ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن وردی . رجوع به ابن الوردی و عمر (ابن مظفربن ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن هارون . رجوع به عمر بلخی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن هبیرة. رجوع به ابن هبیرة (ابوالمثنی ...) و عمر فزاری (ابن هبیرةبن ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن هرمز. رجوع به ابوحفص (عمربن ...) شود.