عمر
نویسه گردانی:
ʽMR
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب (ع ). از فرزندان امام زین العابدین (ع ). وی از جمله اولاد امیرالمؤمنین (ع ) است که ابوسلمه ٔ خلال پیش از تشکیل دولت عباسیان ، بدانها مکتوب نوشت تا قبول خلافت کنند. دو دیگر یکی امام جعفر الصادق (ع ) و دیگری عبداﷲبن حسن بن حسن بن علی المرتضی بوده اند. ولی هر سه تن این پیشنهاد رارد کردند. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 68 و 200).
واژه های همانند
۵۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن ضُبارة المری . از قائدان و سواران بود. مروان بن محمد برای جنگ با شیبان خارجی او را نزد خود طلبید و هفت هزار تن را در...
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن طُفیل بن مالک بن جعفر العامری از بنی عامربن صعصعة. از شعرا و بزرگان عرب در جاهلیت بود. مولد و منشاء او به نجد بوده ...
عامر. [م ِ ] (اِخ ) ابن ظرب العدوانی حکیم و خطیب و از رؤسای جاهلیت بوده و او را ذوالحلم نیز میگفتند وی در میان اعراب نفوذ خاصی داشته اس...
عامر.[ م ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ، مکنی به ابوبرده از قضات کوفه بود و او را کرم و جود و محاسن بسیاری بوده است .وی به سال 103 هَ . ق . درگذشت ...
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن شراحیل الشعبی الحمیری . مولد و منشاء آن کوفه و از یاران و ندمای عبدالملک بن مروان و از رجال حدیث و ثقات ...
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن عبداﷲ ملقب به ابوعبیدة جراح . رجوع به ابوعبیده ٔ جراح شود.
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن عبدری یا عامربن عمروبن وهب القرشی العبدری یکی از رجال شریف و بزرگوار و ادیب اندلس بوده و مقبره ٔ عامر را به قرط...
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن عبدالوهاب . رجوع به ظافرصلاح الدین عامر الظافر در این لغت نامه و الاعلام زرکلی شود.
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن عبدی مناة بطنی است . از کنانةبن خزیمه از عدنانیه که به نام بنوعامربن عبدمناةبن کنانةبن خزیمةبن مدرکةبن الیاس خ...
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن عُذرةبن زید از بنی کلب از قحطانیه جد جاهلی است . (از الاعلام زرکلی ).