اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عمر

نویسه گردانی: ʽMR
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن مظفر یوسف بن عمربن رسول ، مکنی به ابوالفتح . متوفی بسال 696 هَ .ق . او را کتابی است در نجوم به نام تبصرة.(از گاهنامه ٔ 1310 ص 91). رجوع به کشف الظنون شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
ابن عمر. [ اِ ن ُ ع ُ م َ ] (اِخ ) (جزیره ٔ...) نام شهری میان موصل و نصیبین ، و گویند جبل جودی که کشتی نوح بدان قرار کرد نام کوهی نزدیک ...
ابن عمر. [ اِ ن ُ ع ُ م َ ] (اِخ ) رجوع به ابن فضل اﷲ شود.
عمر کاهی. {عُ.} (حامص مرکب ) حالت و کیفیت کاهندگی و نقصان دهندگی عمر. //////////////////////////////////////////////////////////////////////// کِلکِ ت...
نیمه‌عمر (به انگلیسی: Half-life) پارامتری در داروشناسی و در شاخه فارماکوکینتیک جای می‌گیرد و بنابه تعریف مدت زمانیست که نیمی از ماده فعال داروی وارد ش...
بیمه عمر و سرمایه گذاری قرارداد بیمه ای است که همزمان با بیمه نمودن عمر شما امکانات متنوع سرمایه گذاری ذخائر حق بیمه پرداختی شما را در سبد سرمایه گذ...
بیمه عمر و تامین آتیه بیمه عمر و تامین آتیه بر خلاف آنچه در ذهن تداعی می کند ، بیمه زندگی است . زندگی شیرین است و پر از خوبی ها و دوست داشتنی ها ، و...
عمر طبری . [ ع ُ م َ رِ طَ ب َ ] (اِخ ) ابن فرحان طبری . از ریاضی دانان مشهور ایرانی در قرن سوم هجری . وی معاصر مأمون خلیفه ٔ عباسی بود و او...
عمر قضوی . [ ع ُ م َ رِ ق َ ض َ ] (اِخ ) ملقب به عمادالدین . رجوع به عمادالدین قضوی شود.
عمر قلعی . [ ع ُ م َ رِ ق َ ] (اِخ ) ابن علی بن بدوح . سال درگذشت او را 576 هَ .ق . نوشته اند. رجوع به ابن البدوح (ابوجعفر عمربن ...) و مآخذ ذی...
عمر کلبی . [ ع ُ م َ رِ ک َ ] (اِخ ) ابن حسن بن علی . رجوع به ابوخطاب (ابن دحیةبن ...) و عمر (ابن حسن بن علی بن ...) شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.