عمرو و زید.[ ع َ رُ زَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) (از مبهمات است ) بجای فلان و بهمان بکار رود. این و آن
: تا همچو زید و عمرو مرا کور بود دل
عیبم نکرد هیچ کسی هر کجا شدم .
ناصرخسرو (دیوان چ مینوی ص 138).
نه هیچ عمرو توانست بود از حکما
نه هیچ زید توانست بود از احرار.
ناصرخسرو.
اگر عز جاهست اگر ذل قید
من از حق شناسم نه ازعمرو و زید.
سعدی .
ز عمرو ای پسر چشم اجرت مدار
چو در خانه ٔ زید باشی به کار
درین نوعی از شرک پوشیده هست
که زیدم بیازرد و عمروم بخست .
سعدی .
گرت دیده بخشد خداوند امر
نبینی دگر صورت زید و عمرو.
سعدی .