عمی
نویسه گردانی:
ʽMY
عمی . [ ع ُ م َی ی ] (ع ص مصغر) تصغیر و ترخیم أعمی ̍. (از اقرب الموارد). || (اِ) لقیته سکة عمی ؛ ملاقات کردم او را در نیمروز سخت گرم . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). «عمی » را در اینجا نام گرما دانسته اند و برخی گویند که آن نام مردی است که در حج فتوی می داد و در روز گرمی با قافله ای در منزلی فرودآمد و گفت هر کس فردا در این ساعت محرم باشد تا سال آینده محرم باقی خواهد ماند، پس مردم از جای جستند و با کوشش خود را به بیت الحرام رساندند و آن مسیر دو شب بود. و بعضی آن را نام مردی دانسته اند که در نیمروز بر قوم خویش حمله کرد و آنها را غارت کرد و این وقت از روز به او منسوب شد. عمی تصغیر و ترخیم أعمی ̍ است . (از منتهی الارب ).
واژه های همانند
۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
امی صادق الکلام . [ اُم ْمی ِ دِ قُل ْ ک َ ] (اِخ ) رجوع به امی صادق کلام شود.
حسن امی سنان زاده . [ح َ س َ ن ِ اُم ْ م س َ دَ ] (اِخ ) قسطنطنی خلوتی درگذشته ٔ 1082 هَ . ق . او راست : دیوان شعر ترکی و دو کتاب دیگر که در ه...