عمین
نویسه گردانی:
ʽMYN
عمین . [ ع َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عمی . کوردلان . رجوع به عَمی شود.
واژه های همانند
۱۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
امین الدین . [ اَ نُدْ دی ] (اِخ ) جبرئیل بن شیخ صالح بن قطب الدین ، پدر شیخ صفی الدین اسحاق ، سرسلسله ٔ صفویان است . رجوع به حبیب السیر چ خ...
امین الدین . [ اَ نُدْ دی ] (اِخ ) خواجه ... محمود. از وزرای ابوالغازی حسین میرزا (در گذشته به سال 911 هَ .ق .) از سلسله ٔ تیموری بود. (از حب...
امین الدین . [ اَ نُدْ دی ] (اِخ ) فضل بن علی فضل هبری ، ملقب به امین الدین و مکنی به ابوعلی . از مشاهیر محدثان و مفسران و فقهای قرن ششم ...
امین الدین . [ اَ نُدْ دی ] (اِخ ) لقب عبدالوهاب بن احمدبن وهبان دمشقی است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به عبدالوهاب ... شود.
امین الدین . [ اَ نُدْ دی ] (اِخ ) نصر یا نصیر یا ناصر. جد دوم حمداﷲ مستوفی که مدتی سمت استیفای عراق را داشته و بعد از آن شغل کناره جسته ...
امین الضرب . [ اَ نُض ْ ض َ ] (اِخ ) حاجی محمدحسن اصفهانی ... ابن مهدی بن محمد رحیم . از بازرگانان مشهور دوره ٔ قاجاری و از اولین کسانیست که ...
امین الضرب . [ اَ نُض ْ ض َ ] (اِخ ) حسین ... دوم (1288 - 1351 هَ .ق .). پسر حاج محمدحسن اصفهانی . از بازرگانان معتبر و از رجال اقتصادی ایران ...
امین الملک . [ اَ نُل ْ م ُ ] (اِخ ) از القاب دوره ٔ قاجاری بود. رجوع به فهرست اعلام تاریخ اجتماعی و اداری دوره ٔ قاجاریه تألیف مستوفی چ ...
امین الملة. [ اَ نُل ْ م ِل ْ ل َ ] (اِخ ) از لقب های سلطان محمود غزنویست . (از ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). و او را بیشتر یمین الدوله وامین المله می گ...
امین بلخی . [ اَ ن ِ ب َ ] (اِخ ) محمدامین . شاعر و از ملازمان بابر میرزا (قرن 9 هجری ) بود و در استرآباددرگذشت . وی پدر امینی بلخی سمرقندی اس...