اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عن

نویسه گردانی: ʽN
عن . [ ع َن ن ] (ع مص ) قاضی بر کسی حکم نامردی و عنانة نمودن ، یا به افسون از زن خویش بازداشته شدن . و فعل آن مجهول به کار می رود: عُن ّ عن امرأته . (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || سرنامه ٔ کتاب نوشتن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). عنوان کتاب و نامه را نوشتن . (از اقرب الموارد). || عنان لگام ساختن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). عنان ساختن برای لجام . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || به عنان بازداشتن اسب را. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). بازداشتن اسب بوسیله ٔ عنان . (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || دشنام دادن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || عرضه کردن کتاب یا چیزی دیگر را بر کسی ، و توجه او را بر آن جلب کردن . || پیش آمدن و پیش گرفتن و ظاهر گردیدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). ظاهر شدن پیش رو و پیش آمدن . (از آنندراج ). پیش رو ظاهر شدن و در معرض قرار گرفتن ۞ . (از اقرب الموارد). عَنَن . عُنون . رجوع به عنن و عنون شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
ژوئی آن ژزاس . [ آ ژُ ] (اِخ ) ۞ نام کمونی در «سن -اِ-اُواز» از ولایت ورسای بر کنار بیور به فرانسه ، دارای 2029 تن سکنه .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
شاتله آن بری . [ ت ُ ل ِ ب ِ ] (اِخ ) ۞ (لو) مرکز کمون سن - اِ - مارن ۞ ، از آروندیسمان ملن ۞ ؛ دارای 1050 نفر جمعیت است .
پاله ان تلژی . [ ل ِ اُ ت ُ ل ُ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ علم نباتات و حیوانات محجّر. دانش مستحاثات .
استک آن ترنت . [ اِ ت ُ تْرِ / ت ِ رِ ] (اِخ ) ۞ شهری به انگلستان (استافرد)، نزدیک نیوکاسل ، دارای 276000 تن سکنه و چینی سازی دارد.
پاله ان تریوم . [ ل ِ اُ ت ِ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ نوعی از جانوران ضخیم الجلد محجّر در زمینهای قدیم اِئوسن اروپا.
لاندن آن هسبی . [ دِ هَِ ب ِ ] (اِخ ) ۞ نام منطقه ای از بلژیک (ایالت لیژ)، دارای سه هزار و پانصد تن سکنه .
ان کان و لابد. [ اِ کان َ وَ ب ُدْ دَ ] (ع جمله ٔ شرطیه ، ق شرطی ) در صورت لزوم . در صورت ناچاری . اگر چاره ای نیست .
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ صفحه ۹ از ۱۱ ۱۰ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.