اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عنان زدن

نویسه گردانی: ʽNAN ZDN
عنان زدن . [ ع ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) جلو گرفتن . (آنندراج ). لگام زدن . دهانه زدن . || کنایه از به اطاعت درآوردن . رام و مطیع ساختن :
نفس شمرده زدن سیل را عنان زدن است
خوش آنکه راه به این چشمه ٔبقا دارد.

صائب (از آنندراج ).


|| همعنان رفتن . برابری کردن :
...با براق چگونه عنان زند خر لنگ .

رفیعالدین لنبانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.