عنک . [ ع ِ
/ ع َ
/ ع ُ ]
۞ (ع اِ) اصل و بن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || از اول تا ثلث از شب ، یا پاره ای از شب که سخت تاریک باشد، یا ثلث آخر شب . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بزرگ و معظم هر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد): جأنا من السمک بعنک ؛ مقداری بسیار از ماهی برای ما آورد. (از اقرب الموارد). || در. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). باب . (اقرب الموارد).