عوا. [ ع َ ] (اِخ ) عواء.منزلی است مر ماه را، و آن پنج یا چهار ستاره است به شکل الف ، از برج سنبله . (منتهی الارب )
: الا که تا براین فلک بود روان
شجاع او و حَیّةالحوای او.
منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی چ 1 ص 85).
گلبن چو برج جوزا گشته ست و گل بر او
بشکفته جای جای سماک و عوا شده ست .
ناصرخسرو.
و رجوع به عَوّا و عَوّاء شود.