عواء. [ ع ُ ] (ع اِ) عوا. بانگ گرگ و سگ و جز آن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بانگ گرگ و سگ و شغال و روباه و آهو. (آنندراج ) (غیاث اللغات )
: طالع او به طوع دبران ادبار و غوای عوای خذلان منحوس شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص
247).
-
پرعوا ؛ با بانگ بسیار. پر هیاهو و فریاد و بانگ
: سماع مطربان به گرد او درون
زئیر شیر و گرگ پرعوای او.
منوچهری .