عواء
نویسه گردانی:
ʽWʼʼ
عواء. [ ع ُ ] (ع مص ) دهن پیچیده بانگ کردن سگ ، یا آواز زشت دراز برآوردن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). پیچاندن سگ خطم و پیش ِ بینی خود را و آواز دادن و یا آواز بلند دادن وی در حالی که صدای او صاف نباشد. (از اقرب الموارد). || خم دادن چیزی را. || به سی سالگی رسیدن مرد و قوی دست گردیدن او و سخت پیچیدن پنجه ٔ دیگران را. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دروغ داشتن سخن کسی را و برگردانیدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). تکذیب کردن کسی را و دروغ داشتن سخن او را. (از ناظم الاطباء). رد کردن شخص سخنان کسی را که از او غیبت کرده است . (از اقرب الموارد). || بسوی فتنه خواندن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عَی ّ. عَوّة. عَویّة.
واژه های همانند
۲۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۶ ثانیه
نامآوا در زبانشناسی به واژههایی گفته میشود که از صداهای موجود در طبیعت تقلید شدهاند، مانند چهچهه، (آسمان) غرمبه، شیهه، ترقه، شرشر و امثال آن. نام...
نرم آوا. [ ن َ ] (ص مرکب ) نرم آواز.
به مردی که رفتاری که از وی سر می زند زنانه است و دارای ناز و عشوه است، گاهی به دو جنسه های مرد نیز گفته می شود.
خوش آوا. [ خوَش ْ / خُش ْ ] (ص مرکب ) آنکه آواز مطبوع دارد. (یادداشت مؤلف ) : ای بلبل خوش آوا آوا ده ای ساقی آن قدح را با ماده .رودکی .
آواشناسی دانش بررسی آواها و صداهای گفتاری است. این دانش که بخشی از زبانشناسی بشمار میآید با بررسی سرشت آواها و شیوههای تولید آنها سر و کار دارد. با...
صوربان آوا. (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش صومای شهرستان ارومیه . در 7 هزارگزی شمال خاوری هشتیان ، در مسیر راه ارابه رو هشتیان به سلم...
بادین آوا. (اِخ ) بادین آباد. دهی است از دهستان پیران بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد. در 57هزارگزی جنوب خاوری شوسه ٔ خانه - نقده در کوهستان واق...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.