اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عول

نویسه گردانی: ʽWL
عول . [ ع َ ] (ع مص ) میل کردن از راستی و کژی نمودن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) :
نور باید پاک از تقلید و عول
تا شناسد مرد را بی فعل و قول .

مولوی .


|| چیره شدن بر کسی و گران گردیدن و بی آرام ساختن کسی را. (از منتهی الارب )(آنندراج ) (از ناظم الاطباء). غلبه کردن و سنگینی کردن بر کسی و مضطرب و غمگین ساختن وی را. (از اقرب الموارد). || بسیارعیال گردیدن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عیالة. رجوع به عیالة شود. || کافی و بسند گردیدن عیال خود را و نفقه و خورش دادن و عیال داری کردن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). معاش و مؤونت دادن عیال را. (از اقرب الموارد). عُؤول . عیالة. رجوع به عؤول و عیالة شود. || گم کردن کسی را مادرش . (از منتهی الارب ) (ازناظم الاطباء). از دست دادن کسی را مادرش . (از اقرب الموارد). || مغلوب گردیدن صبر. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || غلبه کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). غالب گردیدن . (ناظم الاطباء). || ستم کردن بر کسی درحکم . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). جور کردن در حکم و منحرف گشتن از حق . (از اقرب الموارد). || کم گردیدن ترازو و میل کردن آن از حق و زیاده شدن . (از منتهی الارب ). میل کردن ترازو از راستی و کم گردیدن و یا زیاد شدن . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سخت گشتن کار و بزرگ گردیدن آن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || یاری خواستن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || خیانت کردن در میزان و ترازو. || بالا بردن ناقه دم خویش را. (از اقرب الموارد). || کفالت کردن و اداره کردن یتیم را. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). عُؤول .عیالة. رجوع به عؤول و عیالة شود. || (اصطلاح فقه ) افزون کردن و برآوردن سهام فریضه و بهره ٔ آن را، و افزون شدن آن (متعدی و لازم ). (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). بالا رفتن حساب فریضه و افزوده گشتن سهام آن و کم شدن بهره ٔ آن . (از اقرب الموارد).زیاد شدن حصه های فرائض ، تا حق یکی وارث برآید از نقصان سهم دیگران . و آن نزد اهل سنت و جماعت است ، اما خاصه آن را باطل دانند. (از یادداشت مرحوم دهخدا). اساس آن این است که هرگاه فرائض زیاده بر اسهام بود، یعنی صاحبان فرض که در قرآن هر یک را سهمی است زیادتر از ماترک بودند چنانکه وراثی بودند که برخی یک سوم و بعضی دوسِوُم و بعضی یک چهارم سهم بالفرض داشتند، در این صورت یک چهارم فرض زیاده بر اصل ماترک است . در فقه شیعه این فرض اصولاً باطل است اما اهل تسنن گوینددر فرض بالا یک چهارم به نسبت از سهم همه کسر میشود. و در فقه شیعه بر فرض حصول عول و زیادت سهام بر ماترک نقص داخل بر پدر و دختر یا دختران و خواهران پدر ومادری یا پدری تنها شود، اما اهل سنت گویند بر همه توزیع شود و در صورتی که از ارث زیادت آمد بحکم «اولوالارحام بعضهم اولی ببعض » ۞ بدیگران رسد که سهم معینی ندارند. (از فرهنگ علوم نقلی از شرح لمعه ج 2). و رجوع به ارث شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
داوید اول . [ دِ اَوْ وَ ] (اِخ ) ۞ پادشاه اکس ۞ از سال 1124 تا سال 1153 م . متولد 1084 و متوفی به سال 1153.
بلاش اول . [ ب َ ش ِ اَوْ وَ ] (اِخ ) بیست ودومین پادشاه اشکانی (51 یا 52 تا 78 م .) پسر و جانشین ونن دوم . بلاش آخرین پادشاه بزرگ اشکانی ا...
پلمن اول . [ پ ُ ل ِ م ُ ن ِ اَوْ وَ ] (اِخ ) از پادشاهان دولت بنطس (پونتوس ) قدیم (ولایت طربزون کنونی ) پسر زنون . وی از جانب رومیان در شهر ...
تجلی اول . [ ت َ ج َل ْ لی ِ اَوْ وَ ] (اِخ ) کنایه از سرور عالم صلی اﷲ علیه و آله و سلم . (آنندراج از مظهر العجایب ).
تعدیل اول . [ ت َ ل ِ اَوْ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آن را اختلاف اول هم نامند چه نخستین تفاوتی است که یافت شود و آن تعدیل مفرد نیز خ...
اخفش اول . [ اَ ف َ ش ِ اَوْ وَ ] (اِخ ) یا قدیم . رجوع به احمدبن عمران بن سلامة... شود.
الوف اول . [ اُ ل ُ ف ِ اَوْ وَ ] (اِخ ) ۞ یا الاف تریگوزن . پادشاه نروژ متوفی به سال 1000 م .
غازی اول . [ ی ِ اَوْ وَ ] (اِخ ) ملقب به سیف الدین از اتابکان موصل از سال 541 تا 544 هَ . ق . در موصل فرمانروا بوده است . (ترجمه ٔ طبقات سل...
کورش اول . [ رُ ش ِ اَوْ وَ ] (اِخ ) «تیس پس » پادشاه پارس در سال 640 ق .م . درگذشت و سلطنت او بین دو پسرش یعنی کورش (سیروس ) و «آریارمن » ت...
فرهاد اول . [ ف َ دِاَوْ وَ ] (اِخ ) اشک پنجم . رجوع به اشک پنجم شود.
« قبلی ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ صفحه ۹ از ۲۱ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.