عهد الست . [ ع َدِ اَ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زمان الست . روزی که خداوند خطاب به مردم گفت «اء لست ُ بربکم
۞ ». رجوع به الست شود
: از گه عهد الست چیره زبان در بَلی ̍
پیش در «لا اله » بسته میان همچو لا.
خاقانی .
مگر بویی از عشق مستت کند
طلبکار عهد الستت کند.
سعدی .
مقام عیش میسر نمیشود بی رنج
بلی بحکم بلا بسته اند عهد الست .
حافظ.