عهو
نویسه گردانی:
ʽHW
عهو. [ ع ِهَْ وْ ] (ع اِ) خرکره . (منتهی الارب ) (آنندراج ).کره خر. (ناظم الاطباء). جحش . (اقرب الموارد). || (ص ) شتر استوار و توانا شگرف شانه نازک اندام پشت . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). شتر نجیب نازک شانه ٔ باریک پشت استوار و توانا. (ناظم الاطباء). جمل نجیب و نبیل ، که شانه تا پشت وی نازک است و با وجود این سخت و استوار باشد. ج ، أعهاء. (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
بر شاخ آهو. [ ب َ خ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) وعده ٔ دروغ و معدوم را موجود نمودن بدروغ و خبرهای بی بنیاد. (آنندراج ) (مجموعه ٔ مترادفات ). ا...
نام مهمترین و مشهورترین نیایش دینی مزدا پرستان است که از نخستین واژه های آن گرفته شده. این نیایش در سراسر اوستا پیوسته تکرار میشود و همواره بر سر زبان...
بر آهو سوار شدن . [ ب َ س َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) به آهو سوار شدن . کنایه از جلد و شتاب رفتن . (آنندراج ) : شدند آن هزبران آئین شکاربر اندازِ آهو ...
Noun
Dari مقرنس
Iranian Persian مقرنس
Tajik муқарнас
مقرنس • (moqarnas), plural مقرنسها (moqarnas-hâ)
muqarnas
Synonyms
...