اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عیان شدن

نویسه گردانی: ʽYAN ŠDN
عیان شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) آشکار شدن . واضح شدن . ظاهر گشتن :
گر شاه بانوان ز خلاط آمده به حج
نامش به جود در همه عالم عیان شده .

خاقانی .


ماهی و چون عیان شوی شمع هزار مجلسی
سروی و چون روان شوی عشق هزار لشکری .

خاقانی .


بس نقب کافکندم نهان بر حقه ٔ لعل بتان
صبح خرد چون شد عیان نقّاب پنهان نیستم .

خاقانی .


مکن غیبت هیچکس را بیان
که روزی شود بر تو غیبت عیان .

سعدی .


روزی که زیر خاک تن ما نهان شود
وآنها که کرده ایم یکایک عیان شود.

سعدی .


عیان شود خطر آدمی ز رنج خطیر
که تا نسوزد بو برنخیزد از چندن .

قاآنی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.