اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عیب جستن

نویسه گردانی: ʽYB JSTN
عیب جستن . [ ع َ / ع ِ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) عیب جوئی کردن . عیب یافتن . نقص و گناه دیگران جستن :
بگویش که عیب کسان را مجوی
جز آنگه که برتابی از عیب روی .

فردوسی .


چنین داد پاسخ که بار نخست
دل از عیب جستن ببایَدْت شست .

فردوسی .


تو عیب کسان هیچگونه مجوی
که عیب آورد بر تو بر عیب جوی .

فردوسی .


ور بترسی زآنکه دیگر کس بجوید عیب تو
چشمت از عیب کسان لختی بباید خوابنید.

ناصرخسرو.


فغان که نیست بجز عیب یکدگر جستن
نصیب مردم عالم ز آشنائی هم .

صائب .


طفلیست خرد و راه خرد کرده است گم
هر ناقصی که در طلب عیب جستن است .

صائب .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.