اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عیب گرفتن

نویسه گردانی: ʽYB GRFTN
عیب گرفتن . [ ع َ / ع ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) آشکارا کردن عیب . بنمودن نقص . ایراد گرفتن . انتقاد کردن . به نقص و خطا منسوب داشتن . برشمردن عیب و نقص :
چو دشوارت آید ز دشمن سخُن
نگر تا چه عیبت گرفت آن مکن .

سعدی .


متکلم را تا کسی عیب نگیرد سخنش صلاح نپذیرد. (سعدی ).
|| نکوهیدن . سرزنش کردن :
به کس مگوی که پایم بسنگ عشق برآمد
که عیب گیرد و گوید چرا به فرق نپویی .

سعدی .


دوستان عیب مگیرید و ملامت مکنید
کاین حدیثی است که از وی نتوان بازآمد.

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.